مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می دهی؟
میشود وقتی مینویسی
دست چپت! توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیت میمیرم
وقتی نیستی
میخواهم بدانم چی پوشیدهای
کجا نشسته ای
چه کار می کنی
و هزار چیز دیگر
تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بیایی؟
خندههای تو
کودکیام را به من میبخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دستهای تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت میترسم