داستان من وتوازآنجاشروع شدکه پشت شیشه ی بی جان موبایل به هم جان دادیم!
،دست های هم راگرفتیم وگرمایش راحس کردیم...!
باصورتکها،همدیگررابوسیدیم وطمع لب هایمان راچشیدیم!
آهنگی راهم زمان گوش کردیم!
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جانمی ماند!
امروز داستان برگشت...
آغوش هایمان واقعی،
بوسه هایمان حقیقی،
اماجداودلتنگ وبهونه گیروحساس_
پشت شیشه ی سردموبایل،
دلم لک زده برای یک صورتک بوسه!
لک زده برای یک آهنگ همزمان.
لک زده برای یک شب بخیر.
یه وقتایی هم باید دستتو بذاری روی شونه بعضیا و بگی:
نه...
خوشم اومد...
از اونی که فکر می کردم؛
قبلأنا گنجشک هارو رنگ میکردن
بجای قناری میفروختن
اما الان
هوس رو رنگ میکنن
بجای "عشق" میفروشند...
من تورابیشترازغرورم دوست داشتم وتوغرورت رابیشترازمن...
حالااما...
بگذریم...
نه چیزی ازغرورتومانده نه ازدوست داشتن من!!!
مثل کبریت کشیدن در باد
دیدنت دشوار است...
من که به معجزه عشق ایمان دارم
میکشم آخرین دانه کبریتم را در باد!
هرچه بادا باد...
اهای مخاطب خاص قدیم خوب بخون:
به سلامتی خودم که به خاطر تو قید بهتر از تو رو زدم
به سلامتی خودم که بخاطرت خواستم تک پر باشم اما پری نذاشتی واسه پریدنم.
به سلامتی خودم که اگه دروغی هم گفتم بخاطر ترس از دست دادنت بود
به سلامتی خودم که در مورد احساسم دروغ نگفتم
به سلامتی خودم که خیلی از همون کسایی که مثل چشمت بهشون اعتماد داری
بهم نخ دادن و خواستن باهام باشن ولی چون واقعا دوست داشتم
به خودم اجازه ندادم حتی بهشون فکر کنم
به سلامتی خودم که با وجود اینکه کامل نبودم ولی مطمئنم هیچکس اندازه من به دردت نمیخورد
به سلامتیه خودم که چیزایی در موردت شنیدم
که خیلی برام تحملش سخت بود
ولی نزاشتم تو روحتم با خبر شه چون باورنداشتم
به سلامتی خودم که میتونستم ازت انتقام بگیرم ولی نگرفتم
به سلامتی خودم که مطمئنم برمیگردی و دلت هنوز بامنه ولی با وجود اینکه هنوزم یه کم دوست دارم ولی دیگه نگاهتم نمیکنم....
بعد از تو سایز دلم دیگه باکسی جور نشد میدونم توهم مثل منی.
ولی مطمئن باش اگه تا اخر هم تنها بمونم دیگه چشمامو بهت حتی قرض هم نمیدم
درد دارد!!
امروز حرفی برای گفتن نداشته باشی
با کسی که تا..
دیروز ..
تمام حرفایت را فقط به اومی گفتی..!