سهراب خیلی حرفا رو زد،
از یه "تنهایی" بگیر تا تن هایی که دل به "قایق" سپردند،
از "شقایق" هایی که تاهستند زندگی باید کرد
و از "صدای پای ابی" گفت که یک "مسافر" هست
ولی هیچ وقت،
هیچکس نگفت سهراب،
اینها همه و همه یک طرف ،
ولی دلتنگی رو نمیشه نادیده گرفت
پس اگر "او" نباشد زندگی نتوان کرد...