حس غریب عاشقی زندگی به من آموخت چگونه اشک بر یزم ...
اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم ...
زندگی به من آموخت درد و رنج چیست ...
ولی به من نیاموخت چگونه تحملش کنم ...
زندگی به من آموخت بی صدا گر یستن را ...
پس تا هست زندگی باید کرد ...
تا عشق هست ...
عاشقی باید کرد …
تا دوستی هست ...
دوست باید داشت …
تا دل هست ...
باید باخت …
تا اشک هست ...
باید ر یخت...
تا لب هست ...
بوسه باید زد…
تا معشوق هست ...
عاشق باید بود …
تا شب هست ...
بیدار باید بود …
تا هستی ...
باید بود