خیلی سخته بی تو ادامه دادن .
خیلی سخته بی تو ، تو این دنیای پوشالی زنده بودن .
خیلی سخته هر شب به یاد کسی بخوابی که دیگه محاله دیدنش .
خیلی سخته تو خوابت کسی رو ببینی که دیگه رفته از کنارت .
خیلی سخته ادامه دادن بدون اونی که می پرستیش .
خیلی سخته بخوای تو تنهایی اونی که مرحمت باشه اما نیست کنارت .
خیلی سخته که بخوای اشکاتو رو شونه های کسی بریزی که دوسش داری اما اون یا کنارت نیست
یا فرسنگها ازت فاصله داره .
خیلی سخته بغض گلو تو بگیره اما نتونی به کسی بگی چی شده .
نتونی بگی این بغضه از دوری و ندیدن یارته .
خیلی سخته بغض داشته باشی حتی نتونی به اون که دوسش داری هم بگی دوست دارم .
خیلی سخته هر روز از کنار خاطره هاش رد بشی و از دور احساسش کنی
اما از نزدیک نتونی بوی تنش رو احساس کنی فقط به یادش باشی .
خیلی سخته اشکاتو براش بریزی اما اون نباشه که ببینه داری براش پرپر میزنی .
خیلی سخته اگه فاصله هات زیاد باشه و نتونی ببینیش و داغ دوریش دیونت کنه .
خیلی سخته عاشق باشی یه عاشق واقعی اونوقت می بینی بدون اون حتی یه لحظه هم نمیتونی باشی .
خیلی سخته کسی رو دوست داشته اما اون بهت بگه دوست ندارم .
هرنگاهی محرم دیدارروی یارنیست
هر دلی درعاشقی خوش دست وشیرین کارنیست
یاد باد آن روزگارای دل که یاری داشتی
در میان باده نوشان اعتباری داشتی
از گذرها می گذشتی خیره سرهنگامه جو
روزو شب با یار یک دل می نشستی روبه رو
حالیا حالیا بی های وهویی آن سرافرازی چه شد
یار را بازی گرفتی آخر بازی چه شد
من از زندگی تو میرم کنار بزار فکر کنن لایقت نیستم
بزارهرچی میخوان بگن عشق من
بزار فکر کنن عاشقت نیستم
تو مات چشای یکی دیگه ای کی گفته بسوزی به پای دلم
تو مجبور بودی که لبخند تو نوشتی یه روزی به پای دلم
کی گفته من عاشق شدم کافیه
کی گفته تو باید بمونی برام
کی گفته قناری بشی تو قفس شبا اشک و هق هق بخونی برام
من از زندگی تو میرم کنار بزار فکر کنن لایقت نیستم
بزارهر چی میخوان بگن عشق من بزار فکر کنن عاشقت نیستم
قراریکی این وسط بشکنه
توازدرد وغصه به هیشکی نگو بزارمن یه جوری تمومش کنم
تواز اصل قصه به هیشکی نگو
شنیدم چی میگن همه پشت من بزارهر چی میخوان بگن آدمن
کسی با تو کاری نداره رفیق
اینا رسمشونه همه با همن
من از زندگی تو میرم کنار بزار فکر کنن لایقت نیستم
بزار هر چی میخوان بگن عشق من بزار
فکر کنن عاشقت نیستم.
حرومت یاشه این دنیا تو که از درد من شادی
تو که روز جداییمون تموم شهر و گل دادی
حس غریبی دارم
حس تنهایی ِ غریبی
مثل آنروزها که نبودی
حس کسی که ماه ها تمام ِ
کوچه های بی چراغ ِ منتهی به تو را دوید
و کسی از او نپرسید
که در سرش چه می گذردچه رسد به دلش!
خسته ام فرشته ی من
در تمام این چندماه ِ
متفاوت ِ گذشته
به اندازه ی دویدن های این روزها
خسته نبوده ام
مانده ام با یک خانه پر از بوی تو ...
نگاهم به هر طرف که می رود تو را می بیند ...
جای خالی ات خیلی آزارم می دهد ...
آزرده می شوم و دلتنگ ...
دلتنگ تو ...
دلتنگ حرفهایت ...
دلتنگ آغوش گرمت ...
دلتنگ بوسیدنت حتی ...
آزرده ام از دیدن روزهای تلخ بی تو بودن
و آزرده که می شوم
به همه می پرم
تو نیستی
و جای تو را هیچ خاطره ای پر نمی کند ...
این روزها
پی ِ هر شبی که می گذرد ،
روزی از عمرم کم می شود
تمام نیرویم را با خود می برد
بی هیچ اغماضی همه اش را می طلبد
فرو می کشد
و من تمام می شوم و تُهی
در آخر
تنها تو در این فضای تهی،
ته نشین می شوی
و زمزمه ای در سرم مرور می شود:
" ...باز با من تا آخر دنیا می مانی ؟ "
می دانم تنها مسبب دوری از تو و این احساس خلاء
و تنهایی مرگ آور ،
خودم بوده ام !!
دلتنگم ...
همینــــــــــــــــــــــــ ...
باتشکر از: الــــــــی
همینــــــــ ـــــــ....
tank3
هیچگاه پرواز تو را به چشم ندیدم
حق بده به بالهایت مشکوک باشم
به تو که
پروانگی را تدریس می کنی
نبودن هایت..
آنقدر زیاد شده اند..
که هر رهگذری را..
شبیه تو می بینم..
نمیدانم غریبه ها " تو " شده اند..
یا " تو "...
من و تو با همیم اما دلامون خیلی دوره
همیشه بین ما دیوار صد رنگ غروره
نداریم هیچ کدوم حرفی که باز هم تازه باشه
چراغ خنده هامون خیلی وقته سوت و کوره
من و تو.. من و تو .. من و تو..
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
نشستیم خیلی شب ها قصه گفتیم از قدیما
یه عمره وعده ها افتاده از امشب به فردا
تمام وعده ها رو دادیم و حرفا رو گفتیم
دیگه هیچی نمی مونه برای گفتن ما
من و تو.. من و تو .. من و تو..
هم صدای بی صداییم ، با هم و از هم جداییم
خسته از این قصه هاییم ، هم صدای بی صداییم
گل های سرخمون پوسیده موندن توی باغچه
دیگه افتاده از کار ساعت پیر رو طاقچه
گل های قالی رنگ زرد پاییزی گرفتن
اون هام خسته شدن از حرف هر روز تو و من