در سراپرده زیبای خیال
بتو می اندیشم...
ودلم را بتو ای مظهر عشق
به تو ای یار وفا... .به تو من می بخشم .
به تو ای پاکترین چشمه جوشنده ء عشق
بتو ای ساده ترین روح خدا
بتوای تکیه گه محکم دل
بتو می اندیشم .. . ودلم را بتو من میبخشم،
تا که در ظلمت وتاریکی شب
همره اشک جگر سوخته ء شمع غمین
تا دم صبح منو شمع بسوزیم ز عشق
تا سحرگاه نباشد اثری از منو شمع
ودوقربانی عشق...
با دلی بسته به زنجیر وفا
همره باد صبا....سوی هر شهر ودیار
پرگشائیم ز بادی آرام....
باهمان مانده ء خاکستر خویش!!!
تا که در گوش همه مردم شهر
قصه ء عشق بخوانیم ز باز!
تا دراین عهد وزمان
ما دگرباره پیام آور عشقی باشیم
عشق با مهر ووفا .... !
وپیام آور عشقی صادق
بدل رهگذران
بدل خالی از احساس جهان....
تا که شاید ... شاید
بتوان یاد آورد
که خدا بین همه نعمت ها
عــــــشق را هم بدل انسان داد
عـــشق را هم بدل انسان داد!!!
شیدا
سلام مرغ مهاجر امیدوارم پری کوچولوت رو پیدا کنی
ممنون که بهم سر زدی من یه دل کوچیک برا خودم باز کردم که
حرفهاشو توش مینویسم دوست داشتی سر بزن
parikuchulu.loxblog.com