فرود میآیم
بعد سالها، بعد ساعتها
از آرزوهایم
فرود میآیم …نه روزگار
آنگونه بود که برایم گفتند
نه مَردُمانش آنگونه بودند
که خوشبینانه تصورشان میکردم …آنچه اینجا
فراوان یافت میشود
دهانهای همیشه بازِ،
پِر مُدَعاست …اینجا، حتی،
نامها را هم
به سیاهی کشیدهاند …
دیگر هیچ کلمهایی
یافت نمیشود
که با شنیدنش
زلالی در تو سرشار شود …کلمات،
بیمعنی شدهاند !
آه، عزیزم !
مضحک است، مضحک …دیگر هیچ خرمالویی نمیرسد
بمانند کلمات !
همه چیز تا همیشه گَس است …از لابهلای این حرفها
فرود میآیم … دلنوشته عاشق