گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

من همانم که تمام عمر را بس زنامردان عالم خسته ام


من دلم بازهم شکست ازفرط نامردی ودرد

من دلم بازهم خرید غصه زیک نامرد بد

من به تاکی بایداین نامردی ،بینم پس زدل

من مگر دارم زنامردان عالم،خشم به دل

من دگر باره کمی افسرده ودل خسته ام

من به دامان کدامین، دوست خوب بگسسته ام

من به دنبال تب وتاب تمام مستی ام

من به تنهایی چرا یک سویه دراین هستی ام

من زناپاکان دوستی یا رفاقت بازهم خم گشته ام

من دراین دنیای کوچک مات ومبهوت گشته ام

من به نامردی دگر دل بسته ام

من همانم که تمام عمر را بس زنامردان عالم خسته ام

من زصبح وشب ندیدم به دورم، خیرزاین لشکررفیق

من چگونه مانده ام درزندگی با لشگری ازنارفیق

من به خود حسرت خورم کز معرفت

من که دیدم دردلم دهها و صد بی معرفت

من به درگاه خدا خواهم که نابودش کند

من همیشه خواهم از این دل دگر دورش کند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد