گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

اما کسی نمی فهمد






به اقتدای ِ افسانه های کهن هم که باشد؛


هیچ هیولایی به وقت روشنایی و روز ظاهر نمی شود


با من بگو


آفتاب ِ کدام بختی فرو غلتیده

 

که میانه ِ ظهری پاییزه،


چنین خشمگین نقاب ِ دیو بر صورت زدی؟




هربار به این قسمت از خیابان که می رسم


قاصدک پرپر می شود


دل هوا آشوب می شود


اما کسی نمی فهمد که چه بر سر هوا آمده است


همه دلشان فقط برای قاصدک می سوزد



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد