گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!
نظرات 2 + ارسال نظر
مهستی 1391/07/04 ساعت 17:32 http://mz991.blogsky.com

سلام امید خان
باور کن خیلی ناراحت می شم وقتی نوشته هاتو می خونم .
باور کن هیچ چیز و هیچ کس ارزش اونو نداره که خودتو اینقدر عذاب بدی .
نزار همه چیز رو خودت تجربه کنی . چون دیگه خیلی دیر میشه و میبینی جوونیت رفت و تو فقط غصه خوردی ...

سعی کن از تجربه دیگرا استفاده کنی نه اینکه خودت تجربه دیگران بشی .
حالا ژاشو یک موزیک آرام کلاسیک بزار و یک لیوان چای یا قهوه بنوش و بزن بیرون از خونه (البته بستگی به زمان خوندن این کامنت داره )
دیروز رو به دست دیروزی ها بده

امید جان متنت خیلی زیبا بود
هرگز ریسمان امید را رها مکن.
وقتی احساس می کنی که دیگر تاب نداری,
جادوی امید است که به تو نیروی ادامه راه می دهد.
اعتماد به نفس را هرگز از دست مده,
تا آن زمان که باور کنی که توانایی,
دلیلی داری تا بکوشی.
هرگز مهار شاد زیستن خود را به دست دیگری مده,
بر آن چنگ بزن,
آنگاه همواره در اختیارت خواهد بود.
این ثروت مادی نیست که پیروزی یا شکست را رقم می زند.
پیروزی یا شکست در چگونگی احساس ما نهفته است.
احساس ماست که ژرفای حیات مان را نشان می دهد.
روا مدار که لحظه های ناخوشایند بر تو چیره گردند.
صبور باش و ببین که آنها در گذرند.

ممنون از لطفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد