-
یه روزی دست زمونه تورو از من میگیره
1390/10/09 15:18
عشق من ناز نکن عمر ما پایان میگیره یه روزی دست زمونه تورو از من میگیره یه روزی دست زمونه تورو از من میگیره وقتی تنها با تو بودن واسه من زندگیه تورو دیدن تورو خواستن رو کی از من میگیره؟ عشق من قلب این عاشق با تو آروم میگیره همه ناله های من از اون نگاهت دوریه تورو دیدن تورو خواستن تورو هر جا میبینم بیتو عشق من همیشه...
-
قربانی ات کردند و رفتند
1390/10/09 14:51
ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند در سایه های شب تو را تنها نوشتند سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند احساس پاکت را همه تکفیر کردند محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد مبنای این ویرانی ات...
-
حقیقت های پنهانی
1390/10/03 16:12
یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست از اون حرفای تلخی که مثه شعر فروغ زیباست از اون حرفها که یک عمر به گوش ما شده ممنوع از اون حرفهای بی پرده شبیه شعری از شاملو از اون حرفها که میترسیم از اون حرفها که باید زد از اون درد دلای خوب از اون حرفهای خیلی بد نگفتی و نمیگم ها حقیقت های پنهانی از اون حرفها که میدونم از...
-
یادمه قدیمهای
1390/09/19 19:36
یادمه قدیمهای نه چندان دور وقتی دلت میگرفت دلدارت من بودم اما حالا نمی دونم دلدار جدیدت کیه چرا بامن درد دل نمیکنی
-
یا حسین(ع)
1390/09/08 14:10
-
خورشیــــدم، خانومــــم، من با تــــــــو آرومــــم
1390/09/05 15:11
لبخند معصومت، دنیای آرومت خورشید تو چشمات، قدرشو می دونم مو های خرماییت، دستای مردادیت شهریور لبهات قدرشو می دونم خورشیــــدم، خانومــــم، من با تــــــــو آرومــــم رویامی، دنیامی، دستاتو می بوسم خورشیــــدم، خانومــــم، من با تــــــــو آرومــــم دنیامی، رویامی، دستاتو می بوسم زیبایی، محجوبی، مغروری، جذابی چشماتو می...
-
از هر فریبی
1390/08/06 14:02
در من غم بیهودگیها می زند موج در تو غرور از توان من فزونتر در من نیازی می کشد پیوسته فریاد در تو گریزی می گشاید هر زمان پر *** ای کاش در خاطر گل مهرت نمی رست ای کاش در من آرزویت جان نمی یافت ای کاش دست روز و شب با تار و پودش از هر فریبی رشته عمرم نمی بافت *** اندیشه روز و شبم پیوسته این است ((من بر تو بستم دل ؟ دریغ...
-
آخرین حرف
1390/07/22 19:05
-
یادت هست
1390/07/16 18:56
یادت هست روزی را که من با کوله باری از حقیقت آمدم سویت به من گفتی دلت از دردهای کهنه لبریز است و من گشتم پرستار دل تنگت و یادت هست چندی بعد می گفتی تو را دیگر نمی خواهم تو هرگز اشکهایم را نمی دیدی به قلب ساده و بی کینه و پاکم چه بی رحمانه خندیدی برو با هرکه می خواهی،بخوان با هرکه می مانی ولی نفرین من روزی تو را چون...
-
رفت در ظلمت
1390/07/16 17:46
ب ی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه...
-
یادمان باشد
1390/07/11 16:43
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش سوز و نوایی نکنیم یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گرچه در خود شکستیم صدایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
-
رمز آرامش در 60 گام
1390/07/11 15:45
گام1: فهرستی از موفقیت هایی را که تا کنون نصیبتان شده را تهیه کنید. گام2: هر چند وقت یک بار به میان طبیعت بروید و در محیطی سبز و سرشار از آرامش قدم بزنید. . گام3:وان حمام را پر از آب گرم و صابون کنی! د ، داخل وان بنشینید و تمام تنش ها را با تنفس عمیق و استراحت از خود دور کنید. گام4: هر روز به جمله های زیر و جملاتی از...
-
قصه از کجا
1390/07/10 21:24
قصه از کجا شروع شد از گل و باغ و جونه از صدای مهربون و یه سلام عاشقونه اومدم به مهربونی که بگم با تو یه رنگم تا بگم چه نازنینی ای شکوفه ی قشنگم عشق تو برای قلبم اولین و آخرین تویی تنها همزبونم که همیشه نازنینه اگه ده سال اگه صد سال شب و روز با تو باشم تو واسم هنوز همونی که برام عزیزترینی ای سلام عاشقونه ای عزیز آشیونه...
-
پشیمانی
1390/07/10 20:58
مادرم میگفت : عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام دکتر شریعتی
-
3d
1390/06/28 14:22
-
ناب ناب ناب
1390/06/28 09:35
این روزها سخاوت باد صبا کم است یعنی،خبر ز سوی تو _این روزها_کم است اینجا_کنار پنجره_تنها نشسته ام در کوچه ای که عابر درد آشنا، کم است من دفتری پر از غزلم ناب ناب ناب چشمی که عاشقانه بخواند مرا ،کم است باز آ!ببین که بی تو در این شهر پر ملال احساس ،عشق،عاطفه،یا نیست یا کم است اقرار می کنم که در این جا_بدون تو_ حتی برای...
-
ای نــاز
1390/06/28 09:34
ای نــاز تو تا نیــمــه ی پاییـــــز رسیــده! ای سرخ لبـت با مــی لبــــریز رسیــده! زلف تو هواخواه کدامین شب ابری ست کاین گونه پریشان و غم انگیـز رسیــده؟ زیبـــاتر از آنــی که رهـــایت کنــــم،امــا دیر آمـــــــده ای، دوره ی پرهیز رسیـده جــان و تــن مـن امـــت پیغمــبر دردنـــد بــر مـن دم ویرانگر چنگیـــــــــز...
-
شکستم
1390/06/28 09:33
حرم حرم شده ام دل " دلی که کرده هوایت" عطش عطش شده ام لب برای بوسه به پایت سفر سفر چمدانی که بسته عشق به نامت قدم قدم تب و تابی که کرده گل به هوایت نفس نفس تب دیدار تو شکفته در این جان غزل غزل به دلم ریخت نور و نشئه صفایت قفس قفس پرم از بغض و غصه غصه شکستم کجا کجاست ضریح قشنگ عقده گشایت تمام شعر و شعورم تمام...
-
نگو که چاره این شاعر
1390/06/28 09:32
غزل نوشته نمی شد با حروف گنگ و عبث ، یعنی : دوباره مصرع نامفهوم دوباره جمله ی بی معنی ! شبیه لحظه ی جان دادن دوباره شاعر بی چاره سکوت کرد و فقط افتاد کنار چند ورق پاره ولی اتاق هراسان بود دقیقه ها نگران بودند خطوط مضطرب ساعت لبالب از هیجان بودند که ناگهان تن شب لرزید به وزن و قافیه جان دادند هرآنچه را که نمی شد دید به...
-
ندارم طاقت دوری ولیکن
1390/06/28 09:29
خرابم گیج وگنگم دست وپابند من و شیدایی وغوغای پیوند... پشیمانی دگر سودی ندارد بهای خستگی هایم بگو چند؟ اگرعطار باشم درره عشق به هرجا میروم الا سمرقند ندارم طاقت دوری ولیکن چگونه میشود از عشق دل کند؟ به هرکس طعنه میزد منطق من که دلداده نباشد لایق پند رها از آتش عشقت شدم تا بیافتم هرطرف مانند اسپند بخوان غم نامه ام را...
-
آلوده شدم
1390/06/28 09:29
آلوده شدم به رندی و قلاشی یک لحظه نشد نشد که بامن باشی گفتم که مثال روی توخواهم دید هیهات مگر خدا کند نقاشی گفتم که خوشم به پای توبنشینم گفتا نه عجب که بی گمان برپاشی برگرد و برانداز و میانداز از هم چون نقش ونگار دوجهان می پاشی مرگی که من از فراق تو می نوشم بهتر که تو آشفته ودرهم باشی
-
راضی شدی............
1390/06/28 09:27
راضی شدی از عشق شرربار بسوزی هفتادو دو جا ٬جای هوادار بسوزی اینسان که تو راهی شده ای ٬راه همین است در کوفه غریبانه و بی یار بسوزی جمعی که به شوق تو کمی هلهله کردند عهدی نشکستند٬که تو بسیار بسوزی با سنگ کلوخ وغم تنهایی وغربت در سایه دل سنگی دیوار بسوزی گفتم که دگر زخم تنت چاره ندارد بی پرده سخن گفتی وبر دار بسوزی سی...
-
عمق چاه جاری است
1390/06/28 09:27
در برکه نگاهت تصویر ماه جاری است قویی غریب و تنها از آن نگاه جاری است پنهان نمی توان کرد آن روی خوب محبوب از اشک چشم یعقوب پیوسته آه جاری است حتی برادرانش در خواب هم ندیدند رویای باور او در عمق چاه جاری است آیینه چون خطا کرد لرزید جان زندان بار دگر تبسم از اشتباه جاری است دیوانه شد زلیخا تا دید قصر چشمت تقدیر نا نوشته...
-
قاصدک خوش خبرم
1390/06/28 09:26
مرا فراموش نکن ! من همان پروانه ی رنگارنگم که صبح زود روی شانهایت می نشستم و نام یکایک گلهای زیبایی را به تو می گفتم، من همان کوچه ی باریکم که عصرهای تابستان از ان می گذشتی تا به خیابانی که به سوی ارزوهایت می شتافت برسی، من همان شاخه ی نازک و پیچ در پیچ انگورم که سالها در حیاط خانه ات زندگی کرده ام و درختان و نسیم و...
-
تو را دارم
1390/06/28 09:25
این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم! احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم... این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم.... بپذیر از من ، آنچه که میتوانم در راه عشقت فدا کنم.... مرا ببخش اگر جز این امانتی چیزی در وجودم ندارم..... همین قلب را دارم که آن هم...
-
کاش اینجا بودی ...
1390/06/28 09:21
اون دو تا مست چشات منو خوابم می کنه ذره ذره اون نگات داره آبم می کنه داره می میره دلم واسه مخمل نگات همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشات مثل یک رویای خوش پا گرفتی تو شبام از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی برام هنوز از حرم تنت داره می سوزه تنم از تو سبزه زار شده خاک خشک بدنم دستای عاشق تو منو از نو تازه ساخت دل ناباور من...
-
همیشه اینگونه بوده است
1390/06/28 09:21
همیشه اینگونه بوده است: کسی را که خیلی دوست داری زود از دست میدهی، پیش از آنکه خوب نگاهش کنی. پیش از آنکه تمام حرفهایت را به او بگویی، پیش از آنکه همهی لبخندهایت را به او نشان بدهی، مثل پروانههای زیبا، بال میگیرد و دور میشود. فکر میکردی میتوانی تا آخرین روز که زمین به دور خود میچرخد و خورشید از پشت کوهها سرک...
-
منو شرمنده کردی با محبت
1390/06/28 09:19
گر فاصله ای هست میان من وتو بردار به لبخندی _ بردار به پیغامی… سلام _ آی نازنین باز نامه دادم نمیره قصه عشقت ز یادم گذاشتی عمرتو پای دل من نشستی پای حرفای دل من نرنجیدی تو از امروز و فردام نترسیدی که من این سوی دنیام منو شرمنده کردی با محبت که دیدار تو اسمش شد زیارت خیال نکن که بی خیال از تو و روزگارتم به فکرتم به...
-
مسافر (داستان کوتاه)
1390/06/28 09:16
کوله پشتیاش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد و گفت: تا کولهام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالی رنجور و کوچک کنار راهایستاده بود، مسافر با خندهای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جادهبودن و نرفتن؛ درخت زیرلب گفت: ولی تلخ تر آن است که بروی وبیرهاورد برگردی. کاش میدانستی...
-
سفر
1390/05/20 23:28
سفر کردم که از عشقت جدا شم دلم می خواست دگر عاشق نباشم ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای دل دیوونمو سوزونده ای دل هنوزم عاشقم، دنیای دردم مثل پروانه ها دورت می گردم سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد هنوز پیش...