گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

چشم به راه


دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن

همشون هنر دارن یا شاعرن یا نقاشن

یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن

یا که مجنون می شن و تو کوچه ها جار میزنن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقم نمیدونست

سر بودم از خیلی ها و لایقم نمیدونست

دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن

مردشن،دیوونشن،مجنونشن،پرپرشن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادی اند

همه جورشو دارن هم عجیبن هم عادی ان

دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه

ظاهرش گندمیه به چشم ماها کیمیا

دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز

کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز

دست گذاشتم رو یکی که کارش ساختنه

سرنوشت هر کسی که اونو می خواد باختنه

دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره

من تو پائیـــزم و اون اهل یه جا تو بهاره

دست گذاشتم رو یکی که شعرام و گوش میکنه

تا آخرین بیت و میخونه و فراموش میکنه

دست گذاشتم رو یکی که کهکشون قایقشه

انقدر دوسش دارن،هر کی خوبه عاشقشه

دست گذاشتم رو یکی که خندش هم نفس داره

تو تموم نقشه های خوب دنیا دست داره

دست گذاشتم رو یکی، ما رو چه به فرشته ها

برو شاعر تو بمون و عشق و دست نوشته ها

دست گذاشتم رو یکی که از تو خندش میگیره

.. اینا رو دلم میگه،میگه و بعدش میمیره


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد