گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

من مثل ظرفی قدیمی هستم



پشت عشق پنهان می شوم و
به تو می نگرم
مثل همیشه.

چهره ات
مثل کتابی ست
که در باد ورق می خورد
ودریا
سطر اول آن است
دریایی که زیرش با گچ آبی خط کشیده ای.

جادوگر کوچک من!
آفتاب را سر میز می آوری
همین طور آب و خاک را
باتو
خیلی چیزها
گرداگرد ما می چرخند
می خواهی ظاهر شوند
وظاهر می شوند
سیم های تلگراف
پرنده
وگربه ای که می لنگد.

کنار تو
من مثل ظرفی قدیمی هستم
که تازه از خاک در آورده اند
ظرفی؛ غم انگیزوبیهوده
و رها
بر دامنه یک روز تازه.

پشت عشق پنهان می شوم
ودرون و بیرونم
پر از اشکال کج و معوج

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد