سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم می خواست دگر عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای
دل دیوونمو سوزونده ای دل
هنوزم عاشقم، دنیای دردم
مثل پروانه ها دورت می گردم
سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه
غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد
هنوز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم، اینو از من نگیری
دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه فقط چشمم تو رو دید
نشو با من غریبه مثل نا مهربونها
بلا گردون چشمهات زمین و آسمونها
می خواهم برگردم اما می ترسم، می ترسم ، بگی حرفی ندارم
بگی عشقی نمونده، می ترسم بری تنهام بزاری
تو رو دیدم تو بارون، دل دریا تو بودی
تو موج سبز سبزه، تو صحرا تو بودی
مگه میشه ندیدت، تو مهتاب شبونه
مگه میشه نخوندت، تو شعر عاشقونه
دلسوخته تر از همه سوخته گانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
در صحنه بازیگری، کهنه دنیا
عشق است این کهنه قمار من بازیگر آنم
با آن که غم باخته در وادی عشقم
بازنده ترین هست در این جمع نشانم
ای عشق، از تو زهر است به کامم
دلسوخت، تن سوخت، ماندن حرامم
عمریست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و تو ذبح مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم، با درد بسازم
من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف منو من کهنه حریفش
سرگرم قماریم و او رو سر جانم
یکی را دوست می دارم ، ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم ،شاید بخواند از نگاه من ، که او را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند ‹ و ا ی ›
به برگ گل نوشتم من ، که او را دوست می دارم
ولی افسوس ، او گل را به زلف کودکی آویخت ، تا او را بخنداند
صبا را دیدم و گفتم صبا ، دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم ، تو را من دوست می دارم
ولی ناگه ، ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی ، عادت دیرینه دارم
سینه مالا مال درد ، اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی ، در آرزویم عشق بازی
مثل هر جنبنده ای ، من هم دلی در سینه دارم
من عاشق ، عاشق شدنم
در کدامین مکتب و مذهب ، جرم است پاکبازی
در جهان ، صدها هزاران پاکباز ، در سینه دارم
کار هر کس نیست مکتب داری این پاکبازان
هدیه از سلطان عشق ، بر هر دو پایم پینه دارم
من عاشق ، عاشق شدنم
من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم
هزار و یک شبی دیگر ، نگفته زیر لب دارم
مثال کوره می سوزد تنم از عشق ، امید طَرب دارم
حدیث تازه ای از عشق مردان حَرب دارم
من عاشق عاشق شدنم ، من عاشق عاشق شدنم
من به خاکستر . . .
کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی ، عاشقم
ابر شدم صدا شدی، شاه شدم گدا شدی،
شعر شدم قلم شدی،
عشق شدم تو غم شدی
لیلای من، دریای من آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر در کوچه های در به در
مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت
کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای
من از تبار سادگی بی خبر از دلدادگی، عاشقم
ماه شدم ابر شدی،اشک شدم صبر شدی،
برف شدم آب شدی،
قصه شدم خواب شدی
لیلای من، دریای من آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو
من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر در کوچه هایت در به در
مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت
" به درد هم اگر خوردیم قشنگ است*به شانه بار هم بردیم قشنگ است*دراین دنیاکه پایانش به مرگ است*به یادهماگربودیم قشنگ است* "
" می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ، همه را "
" خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت میگوید : کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد. "
" زندگی باید کرد...گاه با یک گل سرخ...گاه با یک دل تنگ...گاه باید روئید در پس این باران...گاه باید خندید بر غمی بی پایان "
" من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو...غرورت را بیشتر از من...اما حالا..نه چیزی از غرور تو مانده..نه از دوست داشتن من! "
" دستهایم به آرزوهایم نرسید،آنها بسیار دورند... اما درخت سبز صبرم می گوید: امیدی هست...دعایی هست...خدایی هست "
" امروز به آنهایی می اندیشم که روی شانه هایم گریه کردند و نوبت من که شد دیگر نبودند!! "
" زندگی دفتری ازخاطره هاست،یک نفردردل شب،یک نفردردل خاک،یک نفرهمدم خوشبختی هاست،یک نفرهمسفرسختی هاست،چشم تابازکنیم عمرمان میگذردماهمه همسفررهگذریم.....آنچه باقیست فقط خوبیهاست "
" دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند ،و بعضی ها که لیاقت دیدن تو را ندارند غرق شوند... "
" نه تو مانی و نه من /به حباب لب یک رود قسم/و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت/غصه هم می گذرد / آن چنانیکه فقط خاطره ای خواهد ماند. "
" برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن "
" اسم تو نبض صدامه وسعت بی انتهامه/تو عزیزی ووجودت تنها حل غصه هامه "