گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

سفر


سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم می خواست دگر عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده، ای وای
دل دیوونمو سوزونده ای دل
هنوزم عاشقم، دنیای دردم
مثل پروانه ها دورت می گردم


سفر کردم که از یادم بری، دیدم نمیشه
آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه
غم دور از تو موندن، یه بی بال و پرم کرد
نرفت از یاد من عشق، سفر عاشق ترم کرد
هنوز پیش مرگتم من، بمیرم تا نمیری
خوشم با خاطراتم، اینو از من نگیری


دلم از ابر و بارون به جز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه فقط چشمم تو رو دید
نشو با من غریبه مثل نا مهربونها
بلا گردون چشمهات زمین و آسمونها
می خواهم برگردم اما می ترسم، می ترسم ، بگی حرفی ندارم
بگی عشقی نمونده، می ترسم بری تنهام بزاری


تو رو دیدم تو بارون، دل دریا تو بودی
تو موج سبز سبزه، تو صحرا تو بودی
مگه میشه ندیدت، تو مهتاب شبونه
مگه میشه نخوندت، تو شعر عاشقونه


دل سوخته



دلسوخته تر از همه سوخته گانم
از جمع پراکنده رندان جهانم
در صحنه بازیگری، کهنه دنیا
عشق است این کهنه قمار من بازیگر آنم
با آن که غم باخته در وادی عشقم
بازنده ترین هست در این جمع نشانم


ای عشق، از تو زهر است به کامم
دلسوخت، تن سوخت، ماندن حرامم
عمریست که می بازم و یک برد ندارم
اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم


ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بگذار ببارد به سرم سنگ مصیبت
من زنده از این جرمم و تو ذبح مجازات
مرگ است مرا گر بزنم حرف ندامت
باید که ببازم، با درد بسازم


من در به در عشقم و رسوای جهانم
چون سایه به دنبال سر عشق روانم
او کهنه حریف منو من کهنه حریفش
سرگرم قماریم و او رو سر جانم

 


یکی را دوست می دارم



یکی را دوست می دارم ، ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم ،شاید بخواند از نگاه من ، که او را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند ‹ و ا ی ›
به برگ گل نوشتم من ، که او را دوست می دارم
ولی افسوس ، او گل را به زلف کودکی آویخت ، تا او را بخنداند


صبا را دیدم و گفتم صبا ، دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم ، تو را من دوست می دارم
ولی ناگه ، ز ابر تیره برقی جست و روی ماه تابان را بپوشانید
من به خاکستر نشینی ، عادت دیرینه دارم
سینه مالا مال درد ، اما دلی بی کینه دارم
پاکبازم من ولی ، در آرزویم عشق بازی


مثل هر جنبنده ای ، من هم دلی در سینه دارم
من عاشق ، عاشق شدنم
در کدامین مکتب و مذهب ، جرم است پاکبازی
در جهان ، صدها هزاران پاکباز ، در سینه دارم
کار هر کس نیست مکتب داری این پاکبازان
هدیه از سلطان عشق ، بر هر دو پایم پینه دارم


من عاشق ، عاشق شدنم
من از بیراهه های هله بر می گردم و آواز شب دارم
هزار و یک شبی دیگر ، نگفته زیر لب دارم
مثال کوره می سوزد تنم از عشق ، امید طَرب دارم
حدیث تازه ای از عشق مردان حَرب دارم
من عاشق عاشق شدنم ، من عاشق عاشق شدنم
من به خاکستر . . .

 

 

من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو


کنار سیب و رازقی نشسته عطر عاشقی



من از تبار خستگی بی خبر از دلبستگی ، عاشقم





ابر شدم صدا شدی، شاه شدم گدا شدی،


شعر شدم قلم شدی،



عشق شدم تو غم شدی



لیلای من، دریای من آسوده در رویای من


این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو





من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو



مجنون لیلی بی خبر در کوچه های در به در



مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب


شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت




کنار هر ستاره ای نشسته ابر پاره ای




من از تبار سادگی بی خبر از دلدادگی، عاشقم





ماه شدم ابر شدی،اشک شدم صبر شدی،


برف شدم آب شدی،



قصه شدم خواب شدی





لیلای من، دریای من آسوده در رویای من


این لحظه در هوای تو گمشده در صدای تو




من عاشقم مجنون تو گمگشته در بارون تو





مجنون لیلی بی خبر در کوچه هایت در به در




مست و پریشون و خراب هر آرزو نقش بر آب


شاید که روزی عاقبت آروم بگیرد در دلت



نفسم ... !

عشق

چیز عجیبی نیست

نازنینم

همین است که تو

دلت بگیرد

...و من

نفسم ... !
 

به حباب لب یک رود قسم!!!!!!!!!!!!!!


" به درد هم اگر خوردیم قشنگ است*به شانه بار هم بردیم قشنگ است*دراین دنیاکه پایانش به مرگ است*به یادهماگربودیم قشنگ است* "


" می بوسم می گذارم کنار ، تمام ِ چیز هایی که ندارم را ،دست هایت را ، شانه هایت را ، عاشقی ات را ، همه را "


" خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت میگوید : کنارت هستم ای تنها و دل آرام می گیرد. "


" زندگی باید کرد...گاه با یک گل سرخ...گاه با یک دل تنگ...گاه باید روئید در پس این باران...گاه باید خندید بر غمی بی پایان "


" من تو را بیشتر از غرورم دوست داشتم و تو...غرورت را بیشتر از من...اما حالا..نه چیزی از غرور تو مانده..نه از دوست داشتن من! "


" دستهایم به آرزوهایم نرسید،آنها بسیار دورند... اما درخت سبز صبرم می گوید: امیدی هست...دعایی هست...خدایی هست "


" امروز به آنهایی می اندیشم که روی شانه هایم گریه کردند و نوبت من که شد دیگر نبودند!! "


" زندگی دفتری ازخاطره هاست،یک نفردردل شب،یک نفردردل خاک،یک نفرهمدم خوشبختی هاست،یک نفرهمسفرسختی هاست،چشم تابازکنیم عمرمان میگذردماهمه همسفررهگذریم.....آنچه باقیست فقط خوبیهاست "


" دریا باش تا بعضی ها از با تو بودن لذت ببرند ،و بعضی ها که لیاقت دیدن تو را ندارند غرق شوند... "


" نه تو مانی و نه من /به حباب لب یک رود قسم/و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت/غصه هم می گذرد / آن چنانیکه فقط خاطره ای خواهد ماند. "


" زندگی آن هنگام زیباست که آدمی بداند فکری به خاطرش در هیاهوست "

" برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم ، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم ، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن ، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن "


" اسم تو نبض صدامه وسعت بی انتهامه/تو عزیزی ووجودت تنها حل غصه هامه "

نقطه سر خط!؟

میگویی رسیده ام ته خط
میگویم به خاطر داری اول دبستان را ؟
معلم میگفت نقطه سر خط!؟
میگویی نقطه ، نقطه ، نقطه
میگویند رها کن هر چه گفته
میگویم به خاطر دارید ؟
معلم اول دبستان میگفت
مکث که میکنم ویرگول را فراموش نکنید
خداوند من را نویسنده آفرید
به خاطر دارید ؟
نویسنده ها هر نقطه که میگذارند
سر خطی در کار است

کم تــــــــوقع شده ام



چقدر


کم تــــــــوقع شده ام


نـه آغوشت را میـــــــــخواهم !

...

نـه یک بوســــــــــــه !


نـه دیگر بودنت را


همین که بیایی


از کنارم رد شوی کافیست ...!


مــــــرا به آرامش میرساند حتی


اصطحکاک ســــــــــــایه هایمان ...
 

خداییش مشکل از من بود یا تو

خداییش اینطوی بود حال و روزم
خداییش حقمه اگه بسوزم ؟

من و از دست حرفات خسته کردی

خداییش بد من و وابسته کردی

آخه تو مشکل رو می دونستی

خداییش تو می خواستی می تونستی

جواب مهربونیم و ندادی

نگو نه قدرمو نمی دونستی

من و از دست حرفات خسته کردی

خداییش بد من و وابسته کردی

جوانیم و ازم راحت ربودی

خداییش اون که می گفتی نبودی

انصافا تو رفاقت کم گذاشتی

من عاشق رو اصلا دوست نداشتی

دل تنهام که رسما بود با تو

خداییش مشکل از من بود یا تو

حالا که رفتی و از من جدایی

سوالم اینه حقم بود خدایی ؟

خداییش حقمه تو اوج دردم

پیشم باشی و دنبالت بگردم

بهم عاشق شدن رو یاد دادی

چقدر زود من رو دست باد دادی

خداییش ساده بودم می دونستم

زیادی تو رو سر تر می دونستم

من و از دست حرفات خسته کردی

خداییش بد من و وابسته کردی

جوانیم و ازم راحت ربودی

خداییش اون که می گفتی نبودی

انصافا تو رفاقت کم گذاشتی

من عاشق رو اصلا دوست نداشتی

دل تنهام که رسما بود با تو

خداییش مشکل از من بود یا تو