گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

یاد خاطرات و ترس تکرار

لحظه ی دیدار در پیش رویم

تو را دیدم نشستی روبرویم

گره خورد نگاهت در نگاهم

و لبخندی بی اراده بر لبانم

نگاه آرام بر گوشه لغزید

چشم آرام در جستجوت چرخید

لحظه ها بگذشت و رفتم

بی قرار تجدید قرار گشتم
روز شماری روز دیدار کردم
گله از گذر زمان کردم
برسد باز لحظه ی تکرار
چشمم نگران باز این بار
نرم نرمک آرام دزدکانه
در جستجوت بودم کودکانه
دگر روز باز تو را دیدم
این بار بهتر و بسیار دیدم
نگاه ها زیر زیر و پنهان
چند کلامی و لحظه ی پایان
.....
.......
غم ببردی و باز هم
نمی دانم چه شود نمی دانم
در کار روزگار مانده ام
آشنا صدایت لرزاند دلم
راه یافته در وجودم شوق دیدار
یاد خاطرات و ترس تکرار



نظرات 1 + ارسال نظر
مهستی 1390/12/21 ساعت 16:23 http://www.mz991.blogsky.com

سلام دوست عزیز

مطالبت جالبه و البته خیلی دلگیر . سعی کردم از پیشینه ات اطلاعاتی به دست بیارم اما نشد . نمی دونم چند سالته ولی تو رو خدا اینقدر غصه نخور . برای نداشتن خودتو عذاب نده . برای داشته هات شکر کن . آرزوی روزهای خوب برات دارم . اگر امکانش هست خودتونو بیش تر برام معرفی کنید تا بهتر بشناسمتون . تشکر

ممنون که بهم سر زدی


چشم سعیمو میکنم ولی همیشه شکر گذار بودم وهستم
یا علی موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد