پشت عشق پنهان می شوم و
به تو می نگرم
مثل همیشه.
چهره ات
مثل کتابی ست
که در باد ورق می خورد
ودریا
سطر اول آن است
دریایی که زیرش با گچ آبی خط کشیده ای.
جادوگر کوچک من!
آفتاب را سر میز می آوری
همین طور آب و خاک را
باتو
خیلی چیزها
گرداگرد ما می چرخند
می خواهی ظاهر شوند
وظاهر می شوند
سیم های تلگراف
پرنده
وگربه ای که می لنگد.
کنار تو
من مثل ظرفی قدیمی هستم
که تازه از خاک در آورده اند
ظرفی؛ غم انگیزوبیهوده
و رها
بر دامنه یک روز تازه.
پشت عشق پنهان می شوم
ودرون و بیرونم
پر از اشکال کج و معوج