چقد بده که تو ...
میتونی خودتو ..
داغون کنی...
بدبخت کنی ....
اما نمیتونی خودتو بغل کنی...
آروم کنی...
از تنهایی در بیاری!!
خیلی ممنون انقدر آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داشتم دلمو خون کردی
تو که هیچ حسی به این قصه نداشتی واسه چی
منو به محبت دو روزه مهمون کردی
همه عالم می دونستن که بری میمیرم
اما رفتی و همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی به سرم
خیلی ممنون ولی من هیچ وقت ازت نمی گذرم
من حواسم به تو بود و تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرین تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی؟
حس غریب عاشقی زندگی به من آموخت چگونه اشک بر یزم ...
اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم ...
زندگی به من آموخت درد و رنج چیست ...
ولی به من نیاموخت چگونه تحملش کنم ...
زندگی به من آموخت بی صدا گر یستن را ...
پس تا هست زندگی باید کرد ...
تا عشق هست ...
عاشقی باید کرد …
تا دوستی هست ...
دوست باید داشت …
تا دل هست ...
باید باخت …
تا اشک هست ...
باید ر یخت...
تا لب هست ...
بوسه باید زد…
تا معشوق هست ...
عاشق باید بود …
تا شب هست ...
بیدار باید بود …
تا هستی ...
باید بود
این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!
گاهی وقت ها دلم می خواهد
خداحافظی کنم
با همه
و بروم
بروم جایی که هیچکس را نشناسم
جایی که هیچکس آشنا نباشد
جایی که اصلا هیچکس نباشد
که بخواهد آشنا باشد یا نه!
دلم می خواهد
دل بکنم
از همه
مثل او که تمام زندگی ام را دادم
که بماند و نماند!
دلم میخواهد بروم
تنها
بی خاطره
جایی که من باشم و قلم و چند کاغذ باطله
که عقده ی تمام بی کلمه گی هایم را خالی کنم
دلم میخواهد خداحافظی کنم....
من همان مردی هستم
که بعدها به دخترت نشان می دهی
و می گویی این مرد را دوست داشتم...
او از تو می پرسد که چه شد از یکدیگر جدا شدید
بگو، تقصیر خودش بود..
بگو دیوانه بود...
نشانه اش هم این است
که او هنوز هم عاشق من است...
مــن از ایــن بــه بعــد بــجای ایــن جــملــه ها :
مواظــب خــودت بــاش
دستــت درد نکــنه
خــدا خیــرت بــده
سلامــت باشی
پیر شــی جــوون
فقــط یه جــمله میگــم:
"دلــــــــت نشــــــکنه!"
چون همه اونها بدون این بی فایده ست...!!!
اینجا که من رسیده ام ...
ته دنیای بدون تو بودن است!!
همانجایی که شاید فکرش را هم نمی کردی دوام بیاورم!
ولی من ایستاده به اینجا رسیده ام!
خوب تماشا کن...
دلم هم تنگ نشده!
یعنی دلم را همانجا پیش خودت گذاشتم ...
تو باش و دل من و همه فریادهایی که ...
از زندگی هم شــــانـــــس نیاووردیم که توو یه شهر نزدیک به دریا بدنیا بیایم که وقتی شکست عشقی بخوریم مثه توو فیلما موقع غروب بریم توو ساحل قدم بزنیم و آهنگ بی کلام گوش بدیم و دست تو جیب به فکر فرو بریم!!!!!
نه کسی منتظر است…
نه کسی چشم به راه…
نه خیال گذر از کوچه ی ما دارد ماه…
بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه…