گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

هر روز

هر روز مرا پُک میزد و هر لحظه مثل خاکستری

 در زیر آتش میماندم، نمی دانستم که بوی

عطر عشقش را حس کنم

یا بوی دود شدنم را...

در دل آرزو میکردم که هیچ گاه برایش ته نکشم...

اما چقدر زود تمام شدم و زیر پایش،وجودم را له کرد...

خدا میداند چه کسی سیگار بعدی او خواهد بود...

اسم تو

اسم تو روی سیگار نوشتم

و برای اولین بار کشیدم

تا بسوزی و فراموشت کنم

اما نمیدونستم با هر پوک ذره ذره

میری تو نفسم و میشی همه کسم

تمام قندهای توی دلم

 

تمام قندهای توی دلم را آب کردم


برای تو


تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری......

 

همــه چــیـز


همــه چــیـز بــا تــو شــروع شــد !

اما هـیـچ چـیـز بـدون تــو تـمام نمـی شـود…


 
حـــتـی هــمـیـن دلــتـنـگــی هــای مـــن!

 

http://niloblog.com/up/images/u9wauivhkhnpu4vmxlt.jpg

 

آخرین مطلب........

سلام به همه این متن رو یه عزیز واسم فرستاده واسه آخرین مطلب این متن رو میزارم خسته شدم شادباشید _باتشکرازاون وهمه دوستان گلم_ ممنون دوست عزیز مث این که خیلی دلت پر بوده . چند تا پست در یک روز . . . همه شونو خوندم . عالی بود ولی دلگیر . می خوام یه چیزی بهت بگم . البته نصیحت نه چون خودم هم اگه کسی نصیحتم کنه فکرم رو مشغول می کنم تا هیچی نشنوم . این یه واقعیته و تو باید واقعیت رو بپذیری . هر کس خودش باید زندگی شو انتخاب کنه . خودش هست که تصمیم می گیره بمونه یا بره . به زور نمی شه نه عشقی رو به دست آورد و نه از اون فرار کرد . ولی از من بشنو و اینو آویزه گوش کن : قدر زندگیتو بدون . عمر رفته بر نمی گرده و فقط پشیمونی برات می مونه . باور کن راست می گم . هیچ چیز و هیچ کس ارزش اونو نداره که انسان عمرش رو صرف غصه خوردن براش بکنه . حالا خود دانی . خواستیم شما رو شاد ببینیم و سرحال . علی یارت _ آخرین مطلب بود دیگه حس حتی نوشتن رو ندارم حس کردم بایدبرم حتی تودنیای مجازی هم نمیشه _ کاش چاه بود این نزدیکی بدرود_

من پذیرفتم......

من پذیرفتم شکست خویش را


پند های عقل دور اندیش را


من پذیرفتم که عشق افسانه است


این دل درد آشنا دیوانه است


میروم شاید فراموشت کنم


در فراموشی هم آغوشت کنم


میروم از رفتن من شاد باش


از عذاب دیدنم آزادباش


آرزودارم بفهمی درد را


تلخی برخورد های سرد را.....





گفته بودی

گفته بودی سهراب:

 

 

قایقی خواهم ساخت

 

                          خواهم انداخت به آب

 

قایقت جادارد؟

 

                   من هم از همهمه ی اهل زمین

 

 

                       دلگیرم...

              

حرف بی ربطی است

حرف بی ربطی است که مرد گریه نمی کند ، گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تابتوانی گریه کنی......

 

 

می خواهی امتحان کنی ؟

می خواهی امتحان کنی ؟

بیا !

امتحانش مجانیست !

صدا بزن عشقت را ...

صدا بزن زندگی ات را از عُمق وجودت ...

اگر جوابی نشنیدی ، در آینه نگاه کن !

دیدی امتحانش مجانی بود ؟!

کم کم پیـر میشوی وقتی عزیزت را صدا می زنی ؛

و جوابی نمی شنوی ! ...

کم کم پیـر می شوی ! ...

http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRR8XQ_F_Z08Uk1-hLcx1d6p7DY6SE2twxknuoI1g-3WxtPAr_48uLNUAEyPw