هر ثانیه که می گذرد؛ چیزی از تو را با خود می برد!
زمان غارتگر غریبی است.
همه چیز را بی اجازه می برد....
و تنها یک چیز را همیشه فراموش می کند:
حس دوست داشتن تو را.
مهربون ، یه روز تو جهنم همدیگر رو می بینیم! آخه هر دو تامون جهنمی هستیم...تو به جرم این که قلب منو شکستی و دزدیدی ....من به خاطر این که به جای خدا ، تو رو پرستیدم
همه چیز بارها تمام شد،
و باز آغاز شد
همچو آفتاب
اما این بار غروب مرا هیچ نفهمید
تنها بر من تاخت ...
آفتابی در این آسمان بود،
با من هست
اما برای ...
اما
ای خورشید
خوب می دانی که
لحظه لحظه بر من تابیدی و می تابی
می دانی در سایه ات
لحظه لحظه غرق بودم
آن غرق شدن ها اگر از قلبم نبود
تو از چشمانم می خواندی!
می دانم که خوب می دانی ...
و موهایم را پریشان می کند و اشکهایم را بر گونه می خشکاند.
بگو ببینم اصلآ چیزی یادت می آید؟ به یاد داری؟یاد داری؟
چقدر حرف دارم من
دلم می خواهد بپرسم چقدر طول کشید تا مرا رساندی به اینجا که الان ایستاده ام؟
به گمانم تو یک مژه بر هم زدی و یک جمله نوشتی و آسمان بارید بر سرمن.
آسمان بارید ودنیای من متروک شد. گم شد. فراموش شد
حالا هی روزمی شود. وهی شب می شود.
تا کاغذهای پریشان را نگاه کنم و دست در موهایم بکشم و آرزو کنم که کاش اشکی داشتم.
چقدر حرف. . . . ......
دلم می خواهد بپرسم تا این تاریکی که مرا به آن راندی چند دست فاصله بود؟
چند مشت؟ چند پنجه؟
به گمانم سرت را برگرداندی و پشت به ماه کردی و دوزخ شد بهشت من
بهشت من دوزخ شد و شعله سرکشید. سوخت.سوزاند
حالا هی تاریک می شود. روز تاریک می شود.
روز برفی متروک و گم شدهُ من تاریک و فراموش می شود
.حرف............دلم می خواهد بپرسم...........نه.....نمی پرسم....
نوشتن حس میخواد ٬
دلیل میخواد٬
ولی انگار وقتی آدم غم داره دلش بیشتر میخواد بنویسه.
یه قلبی که گاهی انگار دیگه وجود نداره.
یه دلی که انگار دیگه حسش نمیکنی و یه حسی که انگار به گند کشیده شده دلیل خوبی واسه نوشتن نیست.
پس ببین نشستن و زل زدن به صفحه و نگه داشتن دستهات هیچ فایده ای نداره.
پس اینها دلیل نوشتن نیست. اینها هیچکدوم قشنگ نیستن.
قلب پاک- دل بی گناه - حس زیبا. نه نه هیچکدوم رو واسه خودم نگه نداشتم!
های تو چیکار کردی با خودت!
با اعتبارت با ارزشت.
تو همه چیزت رو بردی زیر سوال ذهنت ٬
روحت٬ غرورت حالا جوابشونو چطور میدی.
چطور میخوای دوباره قد علم کنی بگی من هستم ٬ هنوز هستم. من نمردم وجود دارم...
من رو ببینین.
نه نه نمیخوام٬ نمیخوام کسی من رو ببینه. آخه هر کس یه جوری میبینه .
هر کس یه جور نگاه میکنه.
یادته گفتم تنهایی قشنگ تره. حالا دیگه هم قشنگتره هم بهتره هم آرام بخش.
شاید از دلهره هام کم کنه و از ترسم شاید باعث شه فکر کنم به اینکه چه کردم با زندگیم .
ولی انگار این تلنگر لازم بود. باید به خودم میامدم تا ببینم دارم به کجا میرم . فقط به خدا نیاز دارم و بس ...
تکیه به شونه هام نکن...
من از تو افتاده ترم....
ما که به هم نمیرسیم...
بسه دیگه! بذار برم.....
کی گفته بود به جرم عشق؟
یه عمری پرپرت کنم...
یه گوشه ای کنج قفس...
چادر غم سرت کنم....
من نه قلندر میشمو....
نه قهرمان قصه ها....
نه برده ء حلقه به گوش....
نه مثل اون فرشته ها...
من عاشقم...همینو بس!
غصه نداره...بی کسیم!
قشنگیه قسمت ماست!
که ما به هم نمیرسیم!!!
حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره منم و گریه ممتد نصف شب و دلم میگیره حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشکنمش بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره که داره از غصه میمیره عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو منم و این جای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه منم و این عکس کهنه که از گریم دلخور نمیشه منم و این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره منم و این جسم تو خالی که بی تو هی کم میاره عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو
هر چی مهربونتر باشی بیشتر بهت ظلم میکنن!
هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت دروغ میگن!!
هر چی دلسوزتر باشی بیشتر سرت کلاه میذارن!!!
هر چی قلبتو آسونتر در اختیار بذاری راحت تر لهش میکنن!!!!
هر چی آرومتر باشی فکر میکنن آدم ضعیفی هستی!!!!!
هر چی بیشتر به فکر دیگران باشی بیشتر حقتو میخورن!!!!!!
هر چی خودتو خاکی تر نشون بدی واست کمتر ارزش قائلن ! ..
معلوم نیست تو این دنیای بزرگ چی کار کنیم که همه از همدیگه خوششون بیاد !!