گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

اگرآمدآن شخص !!!!!!

http://up.iranblog.com/images/9vifacgi3v3lha805jh.gif



 
روز ها میگذرند لحظه ها از پی هم میتازند
وگذشت ایام,چون چروکی است که برچهره من میماند
روزهامیگذرند , که سکوتی ممتد, برلبم میرقصد
قصه هایی که زدل می آیند , زیرسنگینی این بارسکوت
بی صدامیمیرند


روزها میگذرند , که به خود میگویم
گرکسی آمدوبرداشت زلب مهرسکوت
گرکسی آمدوگفت قطعه شعری بسرود
گرکسی آمدوازراه صفا دل ما را بربود
حرفهاخواهم زد , شعرها خواهم خواند
بهر هر خلق جهان , قصه ای خواهم ساخت



روزها میگذرند
که به خود میگویم
گرکسی آمدوبرزخم دلم , مرحمی تازه گذاشت
گرکسی آمدوبرروی دلم , طرحی ازخنده گذاشت
گرکسی آمدودرخاطرمن , نقشی ازخودانداخت
صدزبان بازکنم
قصه هاسازکنم
گره از ابروی هر غمزده ای درجهان بازکنم
من به خود میگویم
اگرآمدآن شخص !!!!!!
من به او خواهم گفت , آنچه درمحبس دل زندانیست
من به او خواهم گفت , تاابددردل من مهمانیست



ولی افسوس و دریغ
آمدی نقشی زخود در سر من افکندی
دل ربودی و به زیر قدمت افکندی
دیده دریا کردی
عقل شیدا کردی
طرح جاوید سکوت , توبه جای لبخند , برلبم افکندی
دل به امید دوا آمده بود
به جفا درد برآن زخم کهن افکندی


روزها می آیند
لحظه ها ازپی هم میتازند
من به خود میگویم
مستحق مرگ است گر کبوتر بدهد دل به عقاب
من نیستم
آنکه باید می بودم ، آنکه باید باشم

دل مسوزان که ز هر دل به خدا راهی هست


هر که را هیچ به کف نیست ز دل آهی هست

کاش می شد که کسی می آمد

http://www.r15r.com/data/media/108/woman1_60.jpg

 
 

کاش می شد که کسی می آمد

این دل خسته ی ما را می برد

چشم ما را می شست

راز لبخند به لب می آموخت

ادامه مطلب ...

نه شبنم ، که خون از شبم می تراود

الفبای درد از لبم می تراود

نه شبنم ، که خون از شبم می تراود

سه حرف است مضمون سی پاره ی دل

الف ، لام ، میم از لبم می تراود

چنان گرم عشقم که آتش

به جای عرق از تبم می تراود

ز دل بر لبم تا دعایی بر آید

اجابت ز ِ هر یاربم می تراود

ز دین ِ ریا بی نیازم ، بنازم

به کفری که از مذهبم می تراود

              قیصر امین پور


 

http://gallery.dll3.com/data/media/5/Love06.jpg

ابتدای جنون را

1278866358871192_large.jpg

 


 

در ابتدای راهی دیگر خود را باز می یابی

 

و من

 

ابتدای جنون را

 

از انتهای فصل معصومانه چشمان تو از سر گرفتم

 

از ابتدای فصل مرگ اقاقی باغچه

 

و درخت اقاقی پژمرد

 

تاب نیاورد دوری نگاهت را

 

در این فصل بدنبال تو میگردم

 

ای معصومانه غمگین

ز جام عاشقی مستم دگر بار






ز جام عاشقی مستم دگر بار


بریدم مهر و پیوستم دگر بار


به دام عاقلی افتاده بودم


ز دام عاقلی جستم دگر بار


ز عشقت توبه کردم، چون بدیدم


ترا، آن توبه بشکستم دگر بار


مرا معذور دار، ار بر خروشم


که هم دیوانه، هم مستم دگر بار 











فرود میایم از ارزوهام

فرود می‌آیم
بعد سال‌ها، بعد ساعت‌ها
از آرزوهایم
فرود می‌آیم …

نه روزگار
آنگونه بود که برایم گفتند
نه مَردُمانش آنگونه بودند
که خوش‌بینانه تصورشان می‌کردم …

آنچه اینجا
فراوان یافت می‌شود
دهان‌های همیشه بازِ،
پِر مُدَعاست …

اینجا، حتی،
نام‌ها را هم
به سیاهی کشیده‌اند …
دیگر هیچ کلمه‌ایی
یافت نمی‌شود
که با شنیدنش
زلالی در تو سرشار شود …

کلمات،
بی‌معنی شده‌اند !
آه، عزیزم !
مضحک است، مضحک …

دیگر هیچ خرمالویی نمی‌رسد
بمانند کلمات !
همه چیز تا همیشه گَس است …

از لابه‌لای این حرف‌ها
فرود می‌آیم … 

دل‌نوشته عاشق

گرچه اینجا نیستی...

گرچه اینجا نیستی...

هر جا که  میرم ، یا هر کاری که  می کنم ،

صورت تو رو در رویاهام  می بینم ، دلم برات تنگ میشه .

دلم برای همه چیز گفتن با تو تنگ میشه ،

دلم برای نوازشت تنگ میشه ،

دلم برای همه چیزایی که با هم سهیم بودیم  تنگ میشه ،

دلتنگی برای تو رو دوست ندارم ، احساس سرد و تنهاییست

کاش می تونستم با تو باشم ، همین حالا...

تا گرمای عشقمون برف های زمستون این دوری رو آب کنه ،

اما چون  نمی تونم همین حالا با تو باشم ،

نا چارم به رویای زمانی که با هم خواهیم بود قانع باشم...

بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند

بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند .  

  

میدونی چرا آدما وقتی میرن تو رویا چشاشونو میبندن ؟ یا وقتی گریه میکنن ؟ چون قشنگ ترین لحظات این دنیا دیدنی نیست . 

 

خداوند بی نهایت است ... اما به قدر نیازتان فرود می آید ... به قدر آرزوهایتان گسترده میشود و به قدر ایمانتان کار گشاست ... 

 

روی هر پله باشه خدا یه پله از تو بالاتره نه بخاطر اینکه خداست به خاطر اینکه دستاتو بگیره ...

نمی دانستم !!!

نمی‌دانستم که برای دوست‌داشتنِ دانایی
باید رو به دعای آینه یا امیدِ آب
آهسته از تشنگیِ این تُنگِ شکسته سخن گفت
:
فقط می‌دانم
یک جای خیلی دور
دریا داغدارِ مُرغانِ مهاجری‌ست
که همین نزدیکی‌ها
رو به امید آب و دعای آینه رفتند
و دیگر باز نیامدند.