هوای خونه غمگینه صدایی جز سکوتم نیست
نبودنت حس تلخیه که توی لحظه هام جاریست
چرا این قصه ی شیرین جدایی شد سرانجامش
چرا کابوس تنهایی نشسته بر سر راهش
اگه از حسرت عشقت، گره افتاده در کارم
بدون معنیش فقط اینه
هنوز خیلی دوست دارم
اسیرم در غم عشقت ،سراسر تیره و تارم
همینه عشق و احساسم میدونی که دوست دارم
یه روزی دل به من دادی،حالا میگی دلت سیره
کسی چیزی رو می بخشه که اونو پس نمی گیره
منم عاشق تب دارت یه عمریه دوست دارم
دلم پیش دلت گیره ، یه جورایی گرفتارم
…
اگه از حسرت عشقت، گره افتاده در کارم
بدون معنیش فقط اینه
هنوز خیلی دوست دارم
اسیرم در غم عشقت ، سراسر تیره و تارم
همینه عشق و احساسم میدونی که دوست دارم
منو این درد تنهایی شاید حسرت سزاوارم
نمیگم بی گناه بودم ولی هنوز گرفتارم
شکستم از غم دوریت ، تو قلبم تیره و تارم
همینه عشق و احساسم تا ابد دوست دارم
برای نزدیک شدن به ``تو``
ازخودم دور شدم!!!
حالا نه ``تو``رو دارم
نه خودم را٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬٬!!!!
یه روز به شوخی بهش گفتم بهم نمیرسیم چطوره جداشیم؟!
خندید وجدایی آغاز شد !
تازه فهمیدم ک شوخی من حرف دلش بود!!!
دیگه نه بحث میکنم
نه توضیح میخوام
نه توضیح میدم
نه دنبال دلیل میگردم
نه دلیل میارم
فقط و فقط میبینم
سکوت میکنم
فاااصله میگیرم ...
بد ترین دوراهی اینکه ندونی باید بمونی یااینکه باید بری.........
آخ که فقط خدا میدونه چه مرگمه....
کم آوردم.....
چی میشد میتونستیم به سادگی باخاطرات هم خداحافظی میکردیم...
موندم با این خاطرات چکنم
هرجا میرم خاطراتش هست عذاب از این بیشتر..خدااااااا
از دست من میری
از دست تو میرم
تو زنده میمونی
منم که میمیرم
تو رفتی از پیشم
دنیامو غم برداشت
برداشت ما از عشق
با هم تفاوت داشت
اونقد بزرگه
تنهایی من
که حتی تو دریا
نمیشه غرقش کرد
من عاشقت هستم
اینو نمیفهمی
یه چیزو میدونم
که دنیا بی رحمه
همیشه میگفتی
شاهی گدایی کن
ظالم بمون اما
مظلوم نمایی کن
هرچی بدی کردی
پای من بنویس
نتیجه ی این عشق
بازم مساوی بود
قصر کاغذی
حیف که اون روزای خوب خیلی زود تموم شدن
با یه چشم به هم زدن همشون ویرون شدن
ما میخواستیم یک شبه ره صدساله بریم
برای لبهای عشق شعر خوشبختی بگیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
میخوام اینو بدونی دل من مرده دیگه
توی سینه زدن از یادش برده دیگه
دیگه اون روزا گذشت همهی خاطره ها
دست سنگین سکوت پل سرد بین ما
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
دیگه حتی اسم من با لبات نا آشناست
سرونوشت عشقمون بازی دست خداست
برای برگشت ما دیگه خیلی دیر شده
سرنوشت من و تو به غمی زنجیر شده
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم هستی رو باختیم
من و تو تنهای تنها واسه امروز و فردا
یه قصر کاغذی ساختیم تموم ......
زمستون
تن عریون باغچه چون بیابون
درختا
با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها
نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من
که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره
زمستونو برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی
ببینی تلخ روزای جدایی
چه سخته چه سخته
نشینم بی تو با چشمای گریون
نشینم بی تو با چشمای گریون