فـــــاحشه بـــودن به تـــــن فـــــروشی نیستــ ...
به فـــــروختن خـــــاطرات قدیمی، به بهـــــای ورود یک تــــازه وارد است
من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم
: هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را
هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ،
من با سازهای تو
هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ،
من با سرنوشتم
و
در آخر
هر دو پی بردیم تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو
آری
، این شباهت های متفاوت هر روز آشکارتر میشود …
گاﻫﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﻻﺯﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﯾﻢ
ﯾﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻧﺒﻮﺩﻧﺸﺎن
ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ !
نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی
به خاطر تمام غم هایی که بر صورتم نشاندی
نمی بخشمت به خاطر دلی که برایم شکستی
به خاطر احساسی که برایم پر پر کردی
نمی بخشمت به خاطر زخمی که با خیانت بر وجودم تا ابد نشاندی
قله ای که چند بار فتح شود . . .
بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود ! ! !
مواظب دلت باش . . .
چشمانم رابستم
به هرچه که خواهدشد
چون او به برگشت بنده اش امیدواراست و...!!!
من به آغوش دوباره اش...
گرگ همان گرگ است ،
شغال همان شغال
و
بین این همه حقیقت
تنها آدم است که آدم نیست !!!
اینـــو آویــــــــــزه گوشت کــن...!
مگـــه نخوآستــی بــــری؟!!
پس اینکــــه گــــریــــــــه می کــــنم یــآ نـــه!
اینــکه شــــآدم یــــآ نـــه!
اینکـــه مو...آظب خــــودم هستــم یـــآ نــه!
بـه خــودم ربط دآره
تـــو کـــه بـــه خــــواسته ات رسیـــدی...
رفتـــی...
پس دیگــــــــه ســـــــآکت شو لعنتی