منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپردن
نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن
منو ببخش نرو تنها ؛ که من بی تو میمیرم
منو ببخش ، دست تو رو خالی اگه گذاشتم
من که گذشتم از همه ، نگو دوستت نداشتم
بگذر از اون همه غم و دردی که دیدی
فقط نگو از عشق من رفتی و دل بریدی
منو ببخش نرو تنها ؛ که من بی تو میمیرم
منو ببخش که ندیده میگرفتم التماس اون نگاه
نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو
لایق عشق بزرگ تو نبودم ، خورشید بانو
قاقل از معجزه تو شد وجودم اسیر جادو
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم
منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو میشکستم
منو ببخش ، منو ببخش .....
بوی عیدی ...
بوی عیدی بوی توت بوی کاغذرنگی
بوی تند ماهی دودی
وسط سفرهء نو
بوی یاس جانماز ترمهی مادربزرگ
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
شادی شکستن قلک پول
وحشت کم شدن سکهء عیدی از شمردن زیاد
بوی
اسکناس تا نخوردهء لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگی مو در میکنم
فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا
شوق یک خیز بلند از روی بتههای نور
برق
کفش جفتشده تو گنجهها
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
عشق یک ستاره ساختن با دولک
ترس ناتموم گذاشتن جریمههای عید مدرسه
بوی
گل محمدی که خشک شده لای کتاب
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
بوی باغچه بوی حوض عطر خوب نذری
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن
توی
جوی لاجوردی هوس یه آبتنی
با اینا زمستونو سر میکنم
با اینا خستگیمو در میکنم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه ام می گیره
بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو
بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
غریبه نمی دونم توکی هستی
غریبه تو سکوتمو شکستی
کبوتروار در باغ سکوتم
از این شاخه به اون شاخه نشستی
از غصه نترسیدی
برام زدی و رقصیدی
از غصه دلم خون بود
برام خوندی و خندیدی
تو باغ سکوت من
برام هزارتا گل دادی
از غصه رهام کردی
گفتی دیگه آزادی
ازدنیا دلم خون بود
که اون چشم تو پیدا شد
همون دنیای بی ارزش
برام یک دفعه دنیا شد
تو رنگ صدات جونه
پر از دوا ودرمونه
آهنگشو می شناسم
دلم همیشه می خونه ..
طوماری از دل نوشته هایم را در صندوقی می ریزم
و بر روی شانه هایم حمل
می کنم
می خوام به کنار رودخانه روم
به دور از آشوب شهر
بنشیم و
تمام دلنوشته هایم را مرور کنم
گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه میکنم ،
گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی است که با آن زندگی میکنم ،
گاه یک نگاه آنچنان سنگین است که چشمانم رهایش نمیکنند ،
گاه یک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نمیکنم
ی اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من