گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

به خاطر بسپار


اگر که دل سوخته ای با توغریبه نیستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه ی غلط
حقیقت مرا ببین در این زمانه ی غلط
خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم
خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم
مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار
اگر که عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار
در آستانه ی سفر پشت نگاه بدرغه
گریه نکن نگاه کن مرا به خاطر بسپار
سر همان کوچه ی سبز که می رسد به انتظار
من ایستاده ام هنوز مرا به خاطر بسپار


تکیه گاه


سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه ام می گیره


بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو

بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره


وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش

یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره

با تو



با تو این تن شکسته
داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن
توی رگهام نمیمیره


با تو انگار تو بهشتم

با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من

اگه رو حصیر بشینم

اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام
با تو در نهایتم من

با تو انگار تو بهشتم

با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من

با تو شاه ماهی دریا

بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل


بی تو من هیچی نمیخوام

از این عمری که دو روزه
در اتاقم واسه قلبم
پیرهن عزا بدوزه

با تو انگار تو بهشتم

با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من


با تو انگار تو بهشتم

با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

غریبه



غریبه نمی‌ دونم توکی هستی


غریبه تو سکوتمو شکستی


کبوتروار در باغ سکوتم


از این شاخه به اون شاخه نشستی



از غصه نترسیدی


برام زدی و رقصیدی


از غصه دلم خون بود


برام خوندی و خندیدی

تو باغ سکوت من


برام هزارتا گل دادی


از غصه رهام کردی


گفتی دیگه آزادی


ازدنیا دلم خون بود


که اون چشم تو پیدا شد


همون دنیای بی ارزش


برام یک دفعه دنیا شد


تو رنگ صدات جونه


پر از دوا ودرمونه


آهنگشو می شناسم


دلم همیشه می خونه ..


طوماری از دل

 



طوماری از دل نوشته هایم را در صندوقی می ریزم

و بر روی شانه هایم حمل می کنم
می خوام به کنار رودخانه روم
به دور از آشوب شهر
بنشیم و تمام دلنوشته هایم را مرور کنم

امشب

 

 

گاه یک لبخند آنقدر عمیق میشود که گریه میکنم ،

گاه یک نغمه آنقدر دست نیافتنی است که با آن زندگی میکنم ،

گاه یک نگاه آنچنان سنگین است که چشمانم رهایش نمیکنند ،

 گاه یک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نمیکنم

 

ی اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من

 

حالا که امید بودن تو در کنارم

 

حالا که امید بودن تو در کنارم داره میمیره

منم و گریه ممتد نصف شب و دلم میگیره

حالا که نیستی و بغض گلومو گرفته چه جوری بشکنمش

بیا و ببین دقیقه هایی که نیستی اونقده دلگیره

که داره از غصه میمیره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو

منم و این جای خالی که بی تو هیچ وقت پر نمیشه

منم و این عکس کهنه که از گریم دلخور نمیشه

منم و این حال و روزی که بی تو تعریفی نداره

منم و این جسم تو خالی که بی تو هی کم میاره

عذابم میده این جای خالی زجرم میده این خاطراتو

فکرم بی تو داغون و خستست کاش یره از یادم اون صداتو