گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

گاهیوقتا دلم برای خودم تنگ میشه

این درد نوشته ها نه دلنشین اند نه زیبا اینها یک مشت حرف زخم خورده ی بغض دارند که نشانی درد ناک از یک عشق ناکام دارندو تنها مخاطب شان غایب است !!

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره

ماه من غصه نخور زندگی جزر و مد داره
دنیامون یه عالمه؛ آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور همه که دشمن نمی شن
همه که پر ترک مثل من و تو نمی شن
ماه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم می شه کسی رو حرفش بمونه
ماه من غصه نخور گریه پناه آدماست
تر و تازه موندن گل؛مال اشک شبای ماست
ماه من غصه نخور زندگی خوب داره و زشت
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت
ماه من غصه نخور پنجرمون بازه هنوز
باغچمون غرق گلای عاشقه ونازه هنوز
ماه من غصه نخور باز داره فصل سیب می شه
می دونم گاهی آدم تو وطنش غریب می شه
ماه من غصه نخور ؛ماها که تب نمی کنن
ماها که از آدماکمک طلب نمی کنن
ماه من غصه نخور شمدونیا صورتین
دلایی که بشکنن چون عاشقن قیمتین
ماه من غصه نخور سبک می شی بارون بیاد
توی عاشقی باید نترسید از کم وزیاد
ماه من غصه نخور خاطره هامون کودکن
توی این قصه دلا یه وقتایی عروسکن
ماه من غصه نخور بازی زمین خوردن داره
کار دنیا همینه ؛ تولد و مردن داره
ماه من غصه نخور تاب بازی افتادن داره
زندگی شکستن و دوباره دل دادن داره
ماه من غصه نخور گلا میان عیادتت
به نتیجه می رسه آخر یه روز عبادتت
ماه من غصه نخور خیلیا تنهان مثل تو
خیلیا با زخمای عاشقی آشنان مثل تو
ماه من غصه نخور زندگی بی غم نمی شه
اونی که غصه نداشته باشه ؛آدم نمی شه

کی میتونه بعد از تو


کی میتونه بعد از تو
محرم رازه من بشه
کی میتونه بعد از تو
همه نیازه من بشه
کی جاتو میگیره و
درد دلامو گوش میده
کی دیوونه کردنو
مثل چشمات خوب بلده
بعضی وقتا میامو
یواشکی میبینمت
وقتی که غنچه بودی
خودم باید میچیدمت
کی به جای من برات
شبا لالای میخونه
شنیدم اون غریبه
قدر تورو نمیدونه
غریبه تورو خدا
عشقمو اذیت نکنی
قول مردونه بده
بهش خیانت نکنی
قول بده چشمای اون
هیچ موقع اشکو نبینه
قول بده که هیچ شبی
چشم انتظارت نشینه
غریبه غریبه
بگو که عاشقشی همیشه
اونو دوست داری
حالا که یاره توه
هیچی براش کم نزاری


چشم به راه


دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن

همشون هنر دارن یا شاعرن یا نقاشن

یا که پشت پنجرش با گریه گیتار میزنن

یا که مجنون می شن و تو کوچه ها جار میزنن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقم نمیدونست

سر بودم از خیلی ها و لایقم نمیدونست

دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن

مردشن،دیوونشن،مجنونشن،پرپرشن

دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادی اند

همه جورشو دارن هم عجیبن هم عادی ان

دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه

ظاهرش گندمیه به چشم ماها کیمیا

دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز

کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز

دست گذاشتم رو یکی که کارش ساختنه

سرنوشت هر کسی که اونو می خواد باختنه

دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره

من تو پائیـــزم و اون اهل یه جا تو بهاره

دست گذاشتم رو یکی که شعرام و گوش میکنه

تا آخرین بیت و میخونه و فراموش میکنه

دست گذاشتم رو یکی که کهکشون قایقشه

انقدر دوسش دارن،هر کی خوبه عاشقشه

دست گذاشتم رو یکی که خندش هم نفس داره

تو تموم نقشه های خوب دنیا دست داره

دست گذاشتم رو یکی، ما رو چه به فرشته ها

برو شاعر تو بمون و عشق و دست نوشته ها

دست گذاشتم رو یکی که از تو خندش میگیره

.. اینا رو دلم میگه،میگه و بعدش میمیره


ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم.


ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم.


ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت بر رویت می گستراندم.


ای کاش می توانستم اشک باشم تا هرگاه که آسمان چشمهایت ابری می شد باریدن می گرفتم.


ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت نشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم.


ای کاش می توانستم یک پرنده باشم و پر می گشودم و تا دور دستها در کنار تو پرواز می کردم.


ای کاش می توانستم سایه باشم تا نزدیک ترین کس به تو بود



گفتی که بیا و از وفایت بگذر

گفتی که بیا و از وفایت بگذر
از لهجه بی وفاییت رنجیدم
گفتم که بهانه ات برایم کافیست
معنای لطیف عشق را فهمیدم



کاش به پرنده بودی و من واسه تودونه بودم
شک ندارم اون موقع هم این جوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشق تو یه روز کبوتر می شدم
یه بار نگاه می کردی و اون موقع پر پر می شدم


به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم


من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم


تو را آن قدر در دل می سرایم
که دل یعنی ترا زیبا سرودن
فدای تو شقایق احساس
و رویای بی آغاز سرودن


تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو مثل سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم

دلم


دلم یک دوست می خواهد

که خیلی مهربان باشد

دلش اندازه دریا

به رنگ آسمان باشد

کسی باشد پر از شبنم

پر از پروانه‘آهو‘آب

صدایش چکه ای آواز

نگاهش تکه ای مهتاب

کسی باشد که حرفم را

بفهمد با دل و جانش

پرستوی دلم راحت

بخوابد توی دستانش......

حکایت


مرواریدچشم هایم را به همراه قطعه هایی از غرور فروختم

در عوض بالاتر از ثروت قارون نصیبم شد

من عشق تو را به دست آوردم و

به یمن داشتن تو هزاران ستاره در آسمان آبی دلم درخشید

تو اولین و آخرین حکایت بی انتهای عشقی

--------------------------

تو مثل خواب نسیمی ، به رنگ اشک شقایق

تو مثل شبنم عشقی ، به روی پونه های عاشق

تو مثل مرهم یاسی ، برای قلب شکسته

تو سایبان امیدی ، برای یک دل خسته !

------------------

سر سپرده




اگه تا روز قیامت داشتنت نباشه قسمت

چشم به راه تو میمونم با دلی پر از صداقت

اگه با اشکهای گرمم دل سنگ برام بسوزه

اگه جسم من بپوسه بعده دنیای دو روزه

اگه نقش قصه هاشی مه روی قله ها شی

بری و از من جدا شی اگه باشی یا نباشی

نه فقط عاشقت هستم مرحمی رو قلب خسته ام

این تویی که می پرستم سرسپرده تو هستم

اگه جای تو به این دل همه دنیا رو ببخشنند

میگذرم از هرچه دارم اگه باشی عاشق من

اگه زنجیره به پاهام اگه قفل و اگه صد بند

میرسم هر جا که هستی به تو و عشق تو سوگند

اگه باشی تاجی بر سر یا که از ذره ای کمتر

دل من داغ تو داره تا ابد تا روزه آخر

اگه با یک قلب تب دار بشم از عشق تو بیمار

یا وجود عاشقم را ببرم تا چوبه دار

اگه زندگیم فنا شه طعمه خشم خدا شه

یا که در حسرت عشقت روحم از بدن جدا شه

اگه قلبمو شکستی رفتی و از من گسستی

مهربون یا خودپرستی هر چه هستی هر که هستی

نه فقط عاشقت هستم مرحمی رو قلب خسته ام

این تویی که می پرستم تو بتی من  بت پرستم